اي صاحب زمان، ما را درياب که نه چشمهي آب گوارائي داريم و نه زندگي آرام.
شبهاي انتظار ما بدرازا کشيدند اي فرزند پاکان آيا شب انتظار هم فردائي دارد؟
با ديدار خودت به چشمان ما سرمهي روشني بکش که نزديک است که از تاريکي غيبت چشم انسانيت نابينا شود.
اين مائيم که آماج تير مصيبتها قرار گرفتهايم آيا شکيبائي که خود زرهي آهنين است سودي دارد؟
چه بسا ستمگران عليه شما گرد هم آيند و جمع شما بدست دشمنانتان از هم پاشيده ميشود.
پس قيام کن اي که بازماندگان فدايت گردند بازماندگاني که صبر و شکيبائي آنان به پايان رسيده و مصيبتها آنان را از پاي درآوردهاند.»