امروز شدیداً دلتنگم
امروز باری بر شانه های دلم، بر قلبم سنگینی می کند
می خواهم بی خیالِ چرایش شوم اما...
مولای من! به گمانم دلم برایت تنگ شده
به گمانم وقت آمدن رسیده
تعجیل کن مولای من
مگر زمان در اختیار نگاه تو نیست؟
اشارتی کن بگذرد "به نام مهدی"
امروز آن چنان دلم هوای تو را کرده که نمی دانم مقیاسش را با چه برایت بسنجم
اما ... عهد نامه ی امروزم را که می خواندم برایت
بالاترین مقیاس را برای اندازه گیری عشقم پیدا کردم
من،
هم ... تو را به مقدار "زنه عرش الله" دوست دارم آقاجان
و هم ... به مقدار "زنه عرش الله " برایت دلتنگم
عجب توازُنی دارد این دلتنگی من و این واحد اندازه گیری خداست ...
می داند در کدامین لحظه واژه های عاشقانه اش را در برابر نگاهم بزرگ کند
دلم آرام گرفت، وقتی میزان عشق و دلتنگی ام برای تو اندازه دار شد
آرام گرفتم
یقین داشتم در خلقت می توانم عشقم را به تو به اهل زمین نشان بدهم آن هم به مقدار و مقیاسی که درکش کنند
به بالاترین مقدار
به بالاترین اندازه در واحدِ سنجش
عشقی، هم وزن و برابر با عرش الهی ...
خوشحالم که نه می توان برایش مقدار زمینی تعیین کرد
و نه می توان مقداری مشابه عشق من به تو در زمین پیدا کرد
خدا را شکر که به اندازه ی عرش الهی دوستت دارم
که همان علم ناب خداوندی ست در خلقت
و همان نقطه ی صفر عاشقی در آغوش خدا