وضو، طهارت از آلودگی قهری در محیط: حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: چون امت من به واسطه رو کردن به دنیا آلوده میشوند و خداوند نیز شایسته نمیداند که ایشان با آلودگی به زیارت نماز مشرف شوند، لذا دستور فرمود که ابتدا دست و روی خود را بشویند و سپس به طرف نماز بروند. وضو راهی برای طهارت از آلودگی است. انسان در اجتماع با بسیاری از افراد در ارتباط است در نتیجه قهراً همانند حضرت آدم رو به طرف آنان خواهد کرد و به محض رویارویی مطمئناً آلوده خواهد بود. چه بسا انسان با یک دعا خواندن حال خوشی پیدا میکند اما همین که از منزلش بیرون آمد و در اجتماع قرار گرفت، به محض نگاه کردن به چهره مردم آن حال خوش از او گرفته میشود که این آلودگی را خودِ جانِ انسان به انسان گزارش میدهد و اعلام سقوط میکند. اما فرموده اند: وضو از بهترین راههای برطرف نمودن آلودگی قهری در محیط است.
وضو، محو کننده اثرات تکوینی آلودگی: از آنجا که انسان در اجتماع آدمی مسلک بوده و همیشه با دیگران در ارتباط است، لذا همیشه آلودگی های اجتماع دامنگیرش خواهد بود. به عنوان مثال زمانی که فردی یک مال دزدی شده را به شما میفروشد اگر چه شما هم ندانید آن شخص این متاع را از چه راهی تهیه کرده است، با این حال باز اثرات تکوینی آن مال را نمیتوان بر طرف نمود. حال اگر چه از جنبه فقهی به ما بگویند: چون پولی را که در مقابل آن متاع پرداخت نموده اید، مالک بوده اید پس در برابر آنچه به دست آورده اید نیز مالک هستید، اما تا زمانی که از این متاع استفاده میکنید همچنان اثرات تکوینی آن ادامه خواهد داشت. مثلاً میبینید تا زمانی که آن لباس خریده شده را بر تن دارید روحیه حاکم قبلی خود را نداشته و حال نماز خواندن و خلوت کردن را ندارید. چه بسا گاهی با یک خوردن و نوشیدن در خانه دیگران یا با یک قدم زدن و رفت و آمد در اجتماع و با یک نگاه کردن به چهره مردم، آن اثر مطلوب معنوی از بین برود و باز برگرداندن حالی که از دست رفته خیلی مشکل است. وضو و طهارت تمام اثرات این آلودگی را بر طرف میکند و انسان را نورانی مینماید.
وضو، حافظ حالات روحانی انسان: «حال» همانند پرنده ای است که وقتی از آسمان دل فرار کرد، آدمی دیگر به این راحتی نمیتواند آن را به قفس تن برگرداند. آن قدر باید منتظرش بماند تا شاید روزی برگردد. ممکن است دهها جای دیگر نیز سیر کند، اما به این زودی باز نگردد. و اکنون هم که بعد از مدتی آمده است، صاحبخانه چگونه باید از این میهمان پذیرائی کند تا بار دیگر برنخیزد؟! این است که به ما فرموده اند: از صبح تا غروب دائماً وضو داشته باشید و برای رفتن به پیشگاه نماز ابتدا خود را با وضو طاهر کنید. تا آنجا که فرموده اند مستحب است با وضو به رختخواب بروید و بخوابید. بزرگان متعبّد ما، به محض اینکه چشمشان به نامحرمی بیفتد و یا کمترین دگرگونی در حالات روحانی شان پدید آید، فوراً وضو میگیرند که البته این وضو بسیار کارساز است. لذا در دین تأکید فراوانی برای وضو گرفتن شده است. لذا اگر چه اهل فکر شدن به آسانی حاصل میشود اما اهل دل شدن خون دل خوردن خواهد.
به باید خون دل خوردن چه خونی
که هر یک قطره اش زهر هُلاهل
آنچنان باید مراقب باشد که مبادا با ورود غیر حق، حق را از دل براند. حالا باید آنقدر زمینه سازی کند و جان به لب شود، آنقدر خدا خدا کند و نازش را بکشد، تا بار دیگر او را به آشیانه اش برگرداند. چه بسا اتفاق میافتد که به کرّات نعمت ورود حق در دل را به خاطر ورود غیر حق از دست میدهد و باز هم خدای متعال به او میفرماید: «صد بار اگر توبه شکستی باز آی» این است که وضو گرفتن، منطقه دل را صاف میکند تا ان شاء الله حرم برای صاحبدلی چون خدا گردد.
وضو دل را حرم خدا میدارد: «دل» بر خلاف «فکر» بسیار رقیق است. به عنوان مثال اگر دوستی دهها بار به انسان بد کند باز انسان در مقام تفکر با خود میگوید: «چون او دوستم بود و من هم رفیق اویم، این بار هم عیبی ندارد... من که نمیتوانم با او قهر کنم» و بدین ترتیب خود را قانع میکند تا اینکه مبادا به خاطر حرکت او کینه ای در دلش پدید آید. ولی دل را نمیتوان قانع کرد. زیرا آنچنان رقیق است که روی آوردن دوباره اش بعد از برگشتنش از کسی، کار مشکلی است لذا راه دل گر چه نزدیکترین راه است اما بسیار باریک و تاریک و پر زحمت است. راه فکر مسیرش طولانی و پر پیچ و خم است اما در عین حال طریقش بسیار آسان تر است در مقابل، راه دل نزدیک است چون به محض اینکه «دل» به حق توجه کند او نیز میآید و جای میگیرد، اما آن قدر رقیق و باریک است که به کوچکترین آلودگی، «حق» میرود. زیرا حق میخواهد در دل آشیانه کند و از آنجا که او «واحد» است لذا برای خود در دل شریک نمیپذیرد. چنان که امام صادق«عَلَیهِ السَلام» فرموده است: «القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیر الله»[1] و نفرمود: «العقل حرم الله» فکر حرم خدا نیست زیرا چه بسا انسان در مرحله فکر هم با خدا باشد و هم با غیر خدا. بر خلاف دل که یا باید با خدا باشد و یا با غیر خدا.
حضرت استاد علامه (روحی فداه) در باب هفتم دفتر دل حدیث مذکور را چنین به نظم در آورده اند:
بیــا بشنــو حـدیــث عـــــالم دل
زصاحبدل که دل حق راست منـزل
امـام صـــادق آن بحــــر حقـــایق
چنین در وصف دل بوده است ناطق
که دل یکتــا حــرم بــاشد خدا را
پس انـدر وی مده جــا ماســـوا را
در شرح ابیات فوق چنین گفته ایم: در دل مؤمن جا برای غیر نیست زیرا دلدارِ مؤمن غیور است که با تجلی غیرتش غیری را در جهان دل مؤمن نگذارد. یعنی مومن غیرتش قبول نمی کند که به جز یکی را دل ببندد و اگر خدا را در دل جا داد دیگر، دیگری را جا نمی دهد.
سرّ اینکه در دل مؤمن غیر حق را جایی نیست آن است که او با غیرت الهی و ظهور عزت و سطوت و عظمت حق در همه کلمات وجودی که محل تجلی انوار حقه اند، به یک وجود لایتناهی وصول یافته است که سلطان وحدت شخصی سعی و صمدی وجود واجب را نظارهگر است که «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» این دولت را قاهر و خلق را که سراب اند مقهور میبیند که «یحسبه الظمأن ماءً».
در الهی نامه مولایم آمده: الهی از پای تا فرقم، در نور تو غرقم. «یا نور السموات و الارض انعمت فزد!» و این نور همان نور وجود است که یک فروغ رخ ساقی است که بر جام افتاده است.
این صاحبدلان عرش اعظم اله درویش وار، روز و شب را در حضور دلدارند که گویند: «الهی اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی»، «الهی دیده از دیدار جمال لذت میبرد و دل از لقای ذوالجمال». اینان دائم بر بساط قرب حق آرمیده اند که بساطی جز آه ندارند لذا دلی شکسته دارند و تنی خسته که گویند: «تن به سوی کعبه داشتن چه سودی دهد آن که دل به سوی خداوند کعبه ندارد»؛ لذا دل به جمال مطلق داده اند هر چه بادا باد، و به دیدن او عالین وار مرزوقند و حرم دل را بر نامحرمان اوهام و اراذل و اوباش حرام نمودهاند. لذا در جهان پر از هیاهو هوهو میکنند؛ و از خراب آباد به عشق آباد سفر کرده اند و به دیدار جمال یار، عبد الجمال شده اند.
آنان که در حرم دل جا برای غیر نگذاشته اند، شعله ای تنور آسا با آه آتشین دارند تا قربانی در منای قرب دوست گردند که تا چون ذبیح ابراهیم چهره بر زمین نهند و بیماران امیدوارند که تا طبیب عیسی دمش آید و مرهمی بر آن نهاد.
دل اینان مست وار در شست یار است که بر اساس قبض و بسط اسمائی دلدار گاهی آرمیدهاند و گه بی قرار، گه همچون برق رخشنده خندان اند و گه چون ابر بارنده باران و گاهی از فروغ رخ دوست روی شکفته دارند و گه از نسیم کویش در خمار و در مقام لا یقفی قلبشان فیض حق را هستند امیدوار.
غرض اینکه حرم دل جز یک دلدار نمیپذیرد و خداوند نیز میفرماید: من هم فقط یک حرم میخواهم، اگر آن یکی را به من اختصاص دادید میآیم و اگر سر سوزنی خواستی در آن حرم مرا با غیر شریک کنی، من از آنجا خواهم رفت و جایگاه وضو در این بین آن است که قلب را دائما حرم امن الهی قرار میدهد.
وضو در هنگام کار به منزله ی تطهیر در حین عبادت است: دوستان عزیز! کار شما نیز عبادت است. لذا صبح که به سوی مزرعه و محل کارتان میروید قبل از آن وضوئی بگیرید و رو به قبله «یا الله» بگوئید و سپس به راه بیفتید. چرا که بیوضو نمیتوان عبادت کرد، همچنان که بی وضو نمیتوان به نماز روی آورد و یا بی احرام رو سوی خانه کعبه کرد و حج بجای آورد. زیرا مزرعه ومحل کارتان کعبه و قطرات عرقی که در آنجا از جبین و بدنتان سرازیر میشود کفاره گناهان شما است. هر مقدار که در حین کار عرق میریزید، خودتان را صاف میکنید پس هر صبح که برای کار بر میخیزید وضویی بگیرید و بعد از آن نوزده بار «بسم الله الرّحمن الرّحیم» به عدد حروف این آیه مبارکه تلاوت کنید تا آن «وضو» تطهیرتان کند و آن «بسم الله» آفات و بلیات و شعله های اشتغالات جهنّمی دنیا را از شما دور نماید. این قدر به زورِ بازویتان متکی نباشید، رزق را باید از جای دیگر بدهند همچنانکه جناب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «دم علی الطهاره یوسع رزقک»[2] شما دائماً اهل طهارت و پاکی باشید، رزقتان وسیع خواهد شد.
ان شاء الله توضیح خواهیم داد که اصلاً یکی از راههای به دست آوردن روزی، وضو است.
[1]جامع الاخبار شيخ صدوق
[2]مصباح الانس ابن فناري ص ۱۱