montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

علامه حسن زاده ی آملی در رساله شریفِ «وحدت از دیدگاه عارف و حکیم» آورده است:
«مراتب طهارت: در مراتب طهارت گوئیم که طهارت ارواح و قلوب موجب زیاد شدن رزق معنوی و قبول عطایای الهیه علی ما ینبغی و روزی میدهد از جایی که فکرش را هم نمی کند و طهارت صورت- به حکم تبعیت عالم صُوَر مر ارواح را در وجود و احکام مستلزم مزید رزق حسی است. لذا هم طهارت ظاهره باید و هم طهارت باطنه».

ظاهر و باطن عالم بر یکدیگر اثر می‌گذارند:
طهارت و پاکی در بدن را اثر و تأثیری است و طهارت در مرتبه روح را اثر و تأثیری دیگر. در نظام عالم بین نشئه ظاهر که عالم طبیعت است با عوالم وجودی ما فوق که عالم فرشته های الهی و مجردات است ارتباط برقرار است که هر اندازه این ارتباط تنگتر شود، در همدیگر تأثیر بیشتری می‌کنند، مثل اینکه در باب گناهان فرموده اند: اگر مردم گناه کنند آسمانی ها بر زمین غضب خواهند کرد و فرشته ها در آن محیط قدم نخواهند گذاشت. که تمام اینها دلالت دارد بر اینکه بین این عالم و عوالم باطن رابطه است. بدین بیان بین بدن انسان و بین روح انسان هم رابطه است. گاهی می‌بینید بدنتان سالم است اما چون غمی از ناراحتی دوست به شما روی آورده و یا اینکه چون در شهری غریب شده اید و آن دوری شما را نگران کرده، بدن شما هم کدر و پژمرده شده است. و در مقابل هنگامی‌که از دیدن دوست یا رفیقی خوشحال می‌شوید می‌بینید که در آن لحظه بدن شما نیز از شادی روح شما، مبتهج است که این از جمله تأثیرات روح در بدن است. گاهی از جنبه روحی نه راحتید و نه ناراحت، نه شادید ونه غمگین، اما چون به بدن شما ضربه ای وارد شده و زخم گردیده، این مریضی بدن باعث تأثیر در روح شما می‌شود و آن را نیز منفعل می‌کند، که این از تأثیرات بدن در روح است. «عالم» نیز بدن و روحی دارد که روحِ عالم «باطن» است و بدنِ عالم «ظاهر». اگر ظاهر بدنِ عالم کاری انجام دهد که مطابق با طبع عالم نباشد، باطن عالم نیز تأثیر می‌پذیرد و متأثر می‌شود. پس تأثیر و تأثر بین ظاهر عالم و بین باطن عالم یک امر مسلّمی است. در مورد طهارت نیز فرموده اند: اگر روح و جان ما طهارت پیدا کند رزق معنوی زیاد می‌شود چه اینکه اگر جسم ظاهری ما طاهر باشد، رزق حسی و مادی ما هم زیاد می‌شود. پس هر کسی روزی و مال هم می‌خواهد باید پاک و طاهر باشد.

تفاوت بین مال و روزی:
رزق و روزی غیر از مال مادی است. در روایات فرموده اند: «روزی و رزق، مقسوم است» یعنی روزی هر کسی تقسیم شده است. در باطن عالم روزی را برای افراد به مقدار وسعت وجودی هر شخصی ـ چه در امور مادی و چه در امور معنوی ـ تقسیم کرده اند، که اگر شخصی بیش از آن اندازه معین پرسه بزند و مانند مورچه مال به دست بیاورد، آن مقدار دیگر روزی اش نیست بلکه فقط مالی است که به دست آورده است، زیرا مال به دست آوردن غیر از روزی به دست آوردن است. «روزی» آن مقداری را می‌گویند که شخص برای زنده ماندن به آن محتاج است. (همانند تنفس که بدن فقط آن مقدار لازم را جذب می‌کند نه بیشتر و نه کمتر از آن را) همانند اینکه فردی خانه ای به طول هزار متر مربع برای خود بسازد در حالی‌ که فقط به قسمتی از آن برای زندگی کردن نیازمند باشد. در این صورت باطن عالم این خانه هزار متری را منزل آن فرد نمی‌داند، بلکه فقط آن مقداری که شخص برای زندگی و به آن نیاز دارد را منزل او می‌داند و مابقی را اضافه به حساب می‌آورد. همان طور که در باطن نظام عالم، میزان عمر هر شخصی معین شده است به همان مقدار هم رزق و روزی او تنظیم شده است. وقتی کودکی به دنیا می‌آید و پستان مادر به دهانش گذاشته می‌شود آن مقداری که از شیر می‌مکد رزقش است و مابقی که از دهانش می‌ریزد رزق کودک نیست. بنابراین رزق و روزی هرگز کم نمی‌آید. امکان ندارد کسی صدسال زنده باشد اما خداوند روزی هشتاد سال او را تأمین کند وبیست سال دیگر را بدون روزی باشد.

آیا از روزی سؤال می‌کنند؟!
علامه در عبارت فرمودند: «طهارت ارواح و قلوب، موجب زیادشدن رزق معنوی و قبول عطایای الهیه علی ما ینبغی است» در لفظ «علی ما ینبغی» سرّ فراوانی وجود دارد. یعنی آن مقداری که سزاوار یک شخص است به او می‌دهند و آن مقدار نیز «من حیث لا یحتسب» است و هرگز به حسابش نمی‌آورند. در سوره تکاثر آمده است: «ثم لتسئلنّ یومئذ عن النعیم» [1] ـ در آنجا از نعمتهایی که به شما داده ایم، سؤال می‌کنیم ـ امام صادق علیه السلام در ذیل این آیه فرمودند: منظور از این آیه این نیست که در روز قیامت از غذاهایی که به ما داده‌اند سؤال می‌کنند که چرا این غذاها را خورده اید؟ زیرا دور از شأن خدا است که انسان را محتاج به غذا بیافریند، سپس در انتها او را به خاطر نعمتی که مصرف کرده، بازخواست کند. در ادامه امام صادق‌ علیه السلام می‌فرمایند: آن نعمتی که در روز قیامت از شما سؤال می‌کنند، ما اهل بیت هستیم. در آنجا به شما می‌گویند: ما اهل بیت را برای شما فرستادیم، و سپس می‌پرسند: شما با آنها چه کردید؟
رزق اگر به مقدار ظرفیت جسمانی شخص باشد «من حیث لا یحتسب» است و هرگز آن را مورد حسابرسی قرار نمی‌دهند. بنابراین یکی از لطایف معنای «من حیث لا یحتسب» این است که: خداوندی که موجودی را می‌آفریند و آن را محتاج به غذا خوردن قرار می‌دهد، باید به مقدار احتیاجش به او رزق و روزی برساند و الّا سزاوار نیست خدایی که علت موجودات است موجودی را بیافریند و به مقدار احتیاجش به او غذا نرساند و او را از نرساندن روزی بمیراند. مگر در جایی که مدت عمر شخصی پایان پذیرد و خداوند او را به واسطه نرساندن روزی بمیراند که آن بحث دیگر است.
طهارت، روزی ظاهری انسان را نیز تنظیم می‌کند. اگر کسی پاک باشد خداوند متعال کاری می‌کند که او به مقدار روزی ظاهری خود و زن و فرزندانش کار انجام دهد و مرزوق گردد و هرگز خود را در برابر دیگران به واسطه طلب روزی کوچک نکند، که این همان روزی «من حیث لا یحتسب» است و هرگز خداوند آن را به حساب انسان نمی‌نویسد. ولی اگر کمتر از آن کار کند و جسمش را در گرسنگی اندازد معلوم است که تنبل است و او را مورد محاسبه قرار می‌دهند که چرا کم کردی؟! ما که به تو قوت و جوانی دادیم، چرا به دنبال کار نرفتی تا جسمت را اداره کنی؟! و اگر بیش از آن مقدار معین نیز وقت خودش را برای روزی ظاهری صرف کند باز از او می‌پرسند که چرا وقت را تلف کردی؟! زیرا ما تو را فقط برای این نیافریدیم که شبانه روز پرسه بزنی و برای جسمت غذا تهیه کنی؟! برای اینکه تو روحی داشتی و روح تو هم غذا می‌خواست و غذای روح با غذای جسم فرق می‌کند.
معیار تنظیم روزی ظاهری، بدن است:
انسان باید روزی را مطابق با کارخانه دستگاه الهی که همان بدن مادی اش می‌باشد تنظیم کند. جسم انسان همانند شکمش که دیگ بدن اوست، محدود می‌باشد که خودش برای مقتضیات و احتیاجات خود برنامه منظمی دارد. خداوند متعال کارخانه جسم انسان را به گونه ای آفرید که به هنگام گرسنگی خود اعلام نیاز می‌کند و می‌گوید: گرسنه ام و غذا می‌خواهم و اگر شما هم به مقدار احتیاجش به او غذا دهید و سیرش کنید، در همان حین خود او به شما اعلام سیری و رفع نیاز می‌کند، که این همان روزی «من حیث لا یحتسب» است. اما قبل از اینکه شکم گزارش گرسنگی دهد، انسان حق غذا دادن به او را ندارد زیرا آن مقدار روزی اش نبوده و همینطور بعد از اعلام سیر شدن هم، انسان حق غذا دادن را ندارد زیرا شکم، خود اعلام بی نیازی کرده است. آن مقدار از مال که «علی ما ینبغی» [2] است، روزی انسان است. لذا علاوه بر گرسنگی و سیری، بدن انسان خودش خستگی و خواب و مریضی را نیز اعلام می‌کند. و از آنجا که بدن «صادق» است در شبانه روز آنچه را که به واقع مورد احتیاجش است به من و شما اعلام می‌کند. باید بگذاریم تا بدن مطابق با بافتی که خدا برایش قرار داده است به ما گزارش دهد اگر مطابق با گزارش و فرمان او عمل کنیم، هرگز گرفتار نمی‌شویم.
یکی از دلائل عمده بیشتر امراض و ناراحتیهای جسمانیمان این است که خودمان برای بدنمان سه وعده غذا تنظیم کرده ایم. برنامه ای که انسان برای شکمش می‌گذارد حاکم بر شکم می‌شود، لذا بدن مقهور انسان می‌گردد و از آنجا که ما نمی‌دانیم به چه مقدار غذا نیاز داریم و قدرت برنامه ریزی آن را نیز نداریم، و همچنین از جزئیات آلات قوای جسمانیمان هم بی خبریم بدین ترتیب با برنامه ریزی خود مشکلات عدیده ای را برای بدنمان می‌آفرینیم.
برنامه‌ریزی بدن را باید به دست خود بدن سپرد در غیر اینصورت رزقی که به دست آمده، بی طهارت خواهد بود. رزقِ با طهارت آن است که از ناحیه طبیعت بدن تنظیم شده باشد. انسانی که از جسم و بدن خود بی اطلاع باشد هرگز نخواهد توانست برای آن برنامه ریزی دقیق و صحیحی داشته باشد. همانند شخصی که یک موتور کشاورزی را از کارخانه ای خریداری کرده است، این شخص هیچ وقت نمی‌تواند بگوید: «از آنجا که من مالک این موتور هستم، هرگونه که خواستم برای آن برنامه ریزی کرده و از آن استفاده خواهم نمود و هر زمان خواستم در آن روغن می‌ریزم، و لو اینکه باک آن از روغن پر بوده باشد» کسی می‌تواند مدعی برنامه ریزی درست و صحیحی برای یک مصنوع باشد که اولاً به تمامی جزئیات آلات و ادوات آن مصنوع احاطه علمی داشته و ثانیاً به تمام اسرار جعل یکایک آنها علم فکری و شهودی داشته باشد.
بدین ترتیب از آنجا که انسان هرگز قادر به رسیدن تمام اسرار تکوینیات که از جمله آنها بدن اوست نمی‌باشد، لذا هیچ گاه قادر به برنامه ریزی صحیحی برای نازلترین مراتب وجودش هم که جسم طبیعی اوست نخواهد بود چرا که تمام اسرار مکنونات را ذات الهی تشکیل داده و محدود را توان احاطه به نامحدود نیست!

نقش طهارت در تنظیم رزق:
حال بینیم آیا بین طهارت و تنظیم رزق نیز، رابطه ای حقیقی برقرار است یا نه؟! ببینیم چرا در روایات فرمودند: اگر طهارت ظاهری داشته باشید مطابق با رزق شما، به شما روزی می‌دهیم و اگر طهارت باطنی داشته باشید، رزق شما توسعه پیدا می‌کند؟! اینها از جمله مسائلی است که باید در مباحث عرفانی مطرح شود.
طهارت هم تنظیم کننده رزق ظاهری است و هم موجب افزایش رزق معنوی. اما طهارت هرگز رزق مادی را زیاد نمی‌کند. برای اینکه بدن که کارخانه تنظیمی حق است بیش از مایحتاج رزق مادی خویش نیازی ندارد تا طلب کند. لذا رزق مادی به مقدار ظرفیت هر بدنی تنظیم شده و به او داده می‌شود. اما در معرفت نفس راجع به جان انسان فرمودند: نفس ناطقه انسانی ظرفی است که هر چه در او غذای علم بریزید، به مقدار همان غذا وسیع می‌شود.
شما اگر یک ظرف مادی داشته باشید که به مقدار یک لیتر آب در آن جا بگیرد، بعد از ریختن یک لیتر آب در آن، پر خواهد شد و دیگر پذیرای مقدار بیشتری نخواهد بود و اگر هم بیشتر از ظرفیتش در آن آب بریزید، از ظرف سرازیر می‌شود. اما جان انسان که ظرف معنوی است قابلیت آن را دارد که به محض اخذ غذا که علوم و معارف است: وسیعتر گشته و خواهان بیشتر از آن گردد.
وقتی فرزندانتان را به سال اوّل دبستان بردید و معلم در طی یک سال، غذای علم را در جان کودک شما ریخت، می‌بینید که ظرف جان او توسعه پیدا کرده و تحملش بیشتر می‌شود و در سال آینده از شما می‌خواهد که او را به کلاس بالاتری ببرید. زیرا در این مدت جان او وسیعتر گردیده و آماده ورود به کلاس بالاتر شده است. برخلاف زمانی که شما بخواهید از همان ابتدا او را وارد کلاس دوم ابتدایی کنید خواهید دید او هرگز تحمل چنین کلاسی را نخواهد داشت. نفس انسان به گونه ای است که هر چه در آن علوم و معارف بریزید به همان مقدار وسیعتر می‌شود که این را به مقام «لا یقفی نفس» تعبیر می‌فرمایند.
خلاصه این که طهارت تنظیم کننده رزق ظاهری و موجب ازدیاد رزق باطنی است. دلیل آن نیز این است که چون در رزق ظاهری، بدنِ مرزوق، محدود است طهارت، وضو و پاکی، این مقدار رزق راتنظیم کرده و به مقداری که معلوم و مقسوم اوست در مقام دل و جانش به او می‌رساند و از آنجا که نفس غیر متناهی است و هر چه بیشتر مرزوق گردد بیشتر طلب می‌کند لذا طهارت موجب زیادی رزق در مرتبه ظاهر نیز هست. تا آنجا که نفسِ طهارت، موجب تأمین رزق زن و فرزند و مهمان های فرد طاهر نیز می‌گردد. بر خلاف افرادی که دائماً بدنشان بی‌طهارت است و یا وضو ندارند. چنین اشخاصی دائماً گرفتارند. مگر می‌شود انسانی شب تا به صبح با بدن جنب بخوابد و فردای آن شب نیز از خدا طلب غذای «من حیث لا یحتسب» کند؟! چنین فردی مجبور است برای فراهم کردن غذا، با هزاران زحمت به دنبال به دست آوردن مال برود.

آلودگی در نظام عالم راه ندارد:
لذا در دستورهای خاص می‌فرمایند که سالک حق ندارد بعد از جنابت با بدن جنب بخوابد. به جز در یک مورد و آن هم زمانی است که زن و شوهر پس از مجامعت انزال می‌یابند که در این صورت بهتر آن است که زن و مرد حداقل تا دو ساعت عورت خود را نشویند و برای غسل به حمام نروند. در غیر این صورت شخص جنب باید هر چه سریعتر این نجاست را از خودش برطرف کند.
عالم آنچنان پاک است که هرگز در نظام هستی نجاست راه ندارد. نگاهی به نظم نظام عالم کنید.درختان را ببینید که چه قدر پاکند. آنچنان دقیق تنظیم شده اند که اگر بخواهی به او آب ندهی و یا اینکه بیش از اندازه به او آب بدهی می‌خشکد. همچنین اگر به حیوان خانگی ات غذا ندهی مریض می‌شود و می‌میرد اما اگر بیش از مقدار لازمش غذا در اختیارش قرار دهی او فقط به مقدار ظرفیت وجودی خود برمی‌دارد و می‌خورد. هیچ حیوانی نیست که نسبت به ظرفیت غذایی بدن خود بی تفاوت باشد و به آن ضربه وارد کند. به تعبیری باید غذا خوردن را از حیوانات آموخت. همچنین غیر از غذا خوردن، کارهای دیگری نیز هست که انجام آنها را باید از حیوانات بیاموزیم همانند خانه ساختن و لانه درست کردن. حیوانات را ببینید که چگونه لانه می‌سازند. آنها همیشه لانه های خود را به اندازه ای می‌سازند که فقط بتوانند جوجه های خود را در آن به دنیا آورند و آنها را اداره کنند نه بیشتر و نه کمتر.
ما در امر خانه سازی باید پرندگان و لانه سازی آنها را معیار خود قرار دهیم. ایران ما با تمام امکاناتی که دارد می‌تواند ده برابر جمعیت فعلی را نیز در خود جا دهد و هرگز دچار مشکل نگردد به شرط اینکه ما به اندازه نیاز خود خانه سازی داشته باشیم نه بیشتر. اما متاسفانه همیشه همت بر این بوده که چندین برابر نیاز خود خانه سازی کنیم. لذا اگر جمعیت ایران، نصف جمعیت فعلی هم بشود، می‌بینید باز هم کفایت نخواهد کرد.
ما در امور معیشتی خود باید از حیوانات بهره بگیریم. چرا که حیوانات می‌توانند درسهای بسیاری را به ما بیاموزند ایشان حتی به انبیاء و اولیاء عظام نیز درس داده اند. به عنوان مثال جناب بایزید بسطامی سالهای سال در سیر و سلوک بودند، سالهای متوالی برایشان گذشت اما هیچ چیز برایشان متمثل نشد و به آنچه می‌خواستند نرسیدند. روزی اندوهگین شده و سر به بیابان گذاشتند. در بین راه کشاورزی را دیدند که زمین را شخم می‌زند. بایزید با خود گفت به پیش او می‌روم و با او همصحبت می‌شوم تا شاید کمی از ناراحتی ام کم شود. همین که به او رسید، آن کشاورز به او گفت: بایزید نگران نباش که چرا نرسیدی و بدان اگر اینطور در نظر بگیری که انباری به وسعت این عالم وجود داشته که در آن پر از دانه ارزن باشد و روزانه کبوتری یک دانه ارزن را مصرف کند و بخورد و به شما بگویند شما باید آنقدر صبر کنی تا انبار بدین ترتیب چندین بار خالی و پر شود آنوقت شما به نتیجه می‌رسی صبر کن که به نتیجه خواهی رسید.
آری ز هر بازیچه رمزی می‌توان یافت. علامه در الهی نامه می‌فرمایند: «الهی گریه زبان کودک بی زبان است. آنچه خواهد از گریه تحصیل می‌کند. پس از کودکی راه کسب را به ما یاد داده ای» می‌بینید که چه طور یک عالمِ چندین سال در حوزه علمیه درس خوانده، از گریه یک کودک درس می‌گیرد و می‌فرماید: خدایا تنها زبان کودک گریه است، اگر گرسنه، تشنه و یا مریض است، تنها با زبان گریه این نیاز خود را به مادر ابلاغ می‌دارد، و هرگز با کلام ظاهری خواسته خود را به مادر اعلام نمی‌کند پس از همان کودکی راه کسب روزی را به ما آموخته ای که فقط باید با گریه از خداوند طلب روزی مادی و معنوی کنیم.
منتظر عزیز! به نکته ای باید توجه کامل داشته باشیم و سعی کنیم آن را در جان خود پیاده نماییم و آن این که خدا را صادق بدانیم و به او اطمینان کنیم. اگر بگوییم: «معلوم نیست! شاید از آن طرف به ما بدهند و شاید هم ندهند» کار را خراب کرده ایم، آنچه که رزق ظاهری را تنظیم می‌کند، طهارت است و آن در صورتی ناظم امور است که مخلوق، به خالقِ رازقش اطمینان داشته باشد. خداوند نیز می‌فرماید: تو پاک باش من خودم روزی ات را میدهم. حال اگر انسان غیر از این عمل کند و «شاید» و «ممکن» را در دل خود راه دهد و به دنبال کسب مال بیشتر حرکت کند تا مالش افزون گردد، در این صورت است که برنامه تنظیمی خود را خراب کرده و باید خود مسئول کارهایش باشد. اینجاست که می‌بینید می‌کوشد و شبانه روز جان را به لب می‌آورد اما باز یکی را دارد ده تا را ندارد. تنها دلیل چنین نتیجه‌ای عدم اطمینان به پروردگار است. او خواسته فقط به زورِ بازوی خود متکی بوده و سعی کرده است برنامه هایش را خودش تنظیم کند. خدای متعال نیز او را رها کرده و می‌فرماید: «حال که چنین می‌خواهی برو و خودت برنامه هایت را تنظیم کن».
[1]سورة تکاثر/ آيه ۸
[2]که سزاوار است
شرح مراتب طهارت(قسمت سوم)


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته